مهندسی بهداشت حرفه ای بجنورد 91
مهندسی بهداشت حرفه ای بجنورد 91

مهندسی بهداشت حرفه ای بجنورد 91

OHE 91

خداوآدم...

پس از اَفرینش اَدم، خدا به او گفت:

نازنینم؛ اَدم....

با تو رازی دارم!

اندکی پیش تر آی..

آدم آرام و نجیب...

آمد پیش !!

زیر چشمی به خدا می نگریست!

محو لبخند غم آلود خدا!

دلش انگار گریست...

ادامه مطلب ...

انتظار

 

 

 

قطره قطره عاشقیم و بی قرار  

 

 

 

پس کی سحر میشه شب های  

 

 

انتظار...

شعری زیبا از مریم حیدر زاده

 

کاش می شد سرزمین عشق را در میان گام ها تقسیم کرد
کاش می شد با نگاه شاپرک عشق را بر آسمان تفهیم کرد

کاش می شد با دو چشم عاطفه قلب سرد آسمان را ناز کرد
کاش می شد با پری از برگ یاس تا طلوع سرخ گل پرواز کرد

کاش می شد با نسیم شا مگاه برگ زرد یاس ها را رنگ کرد
کاش می شد با خزان قلب ها مثل دشمن عاشقانه جنگ کرد

کاش می شد در سکوت دشت شب ناله ی غمگین باران را شنید
بعد ، دست قطره ها یش را گرفت تا بها ر آرزوها پر کشید

کاش می شد مثل یک حس لطیف لابه لای آسمان پرنور شد
کاش می شد چا در شب را کشید از نقاب شوم ظلمت دور شد

کاش می شد از میا ن ژاله ها جرعه ای از مهر با نی را چشید
در جواب خوبها جان هدیه داد سختی و نا مهربانی را شنید

مریم حیدرزاده

سخن عشق

دیشب از بیخوابیم چشم ترم آتش گرفت

 

بند  قلبم  پاره  شد  جان و تنم آتش گرفت

 


در تمنای  تو بودم  گوهر  غلطان  عشق

 

پیکر  نالان  من  در  عشق  تو  آتش گرفت

 


داشتم  در سر  هوای  بوسه ای  از لعل تو

 

در خیال خام  من  مغز  سرم  آتش  گرفت

 


رو  به  سوی  کعبه دل کردم  از درد وصال

 

دیدم این خونین جگر در سینه ام آتش گرفت